و این داستان عاشقانه‎ی من است ...

۴۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان کوتاه» ثبت شده است

سرزمین نابینایان | امپراتوری مورچگان


هنگامی که ناخدا جریلو فرمان یافت ناوچه توپدارش، بنجمین کنستانت را به باداما، واقع در بخش باتموی گوارامادما، ببرد و برابر طارعون مورچگان به ساکنان آن دیار کمک کند، گمان کرد نکند مقامات (نظامی) او را دست انداخته و مسخره کرده اند. موضوع گرفتن ترفیعش، هم خیلی رومانتیک و خیال پردازانه و هم بر خلاف قاعده و اصول بوده است، یعنی علاقه ویژه‎ی یک بانوی بلندپایه‎ی برزیلی و چشمان خمار و زیبای خود ناخدا نقش مهمی در این ماجرا بازی کرده بود، و در دیاریو -(دفتر ثبت رویدادهای روزانه کشتی)- و اوفوتورو -(رویدادهای آینده) اشارات آزاردهنده و توهین آمیزی آمده بود. وی گمان می کرد که نکند بازهم آماج توهین بیشتری قرار گرفته است. ...


سرزمین نابینایان | امپراتوری مورچگان | اچ. جی. ولز | عبدالحسین شریفیان | نشر چشمه


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

کفش های خدمتکار و داستان های دیگر


باران بهاری


جورج فیشر هنوز بیدار بود. درازکش، به تصادفی فکر می کرد که در خیابان 121 دیده بود. ماشین به مرد جوانی زده بود. او را به داروخانه ای در برادوی برده بودند، صاحب داروخانه کاری از دستش برنیامده بود. منتظر آمبولانس شده بودند، مرد روی پیشخوان، در انتهای داروخانه افتاده بود، نگاهش به سقف بود، می دانست دارد می میرد. ...


باران بهاری / کفش های خدمتکار و داستان های دیگر / برنارد مالامود / امیر مهدی حقیقت / نشر افق


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

صفحۀ صد و دوازده


صفحه ی صد و دوازده ایده ای است برگرفته از جایزه ای ادبی* که در کشور فرانسه به بهترین صفحه ی صد و دوازدهم کتاب ها اهدا می شود. منطق این نگاه به دیالوگی از «فیلم هانا و خواهرانش»** از وودی آلن آن جا که می گوید: «شعر صفحه 112 را فراموش نکن. من را یاد تو می اندازد.» باز می گردد و البته این باور که سالهاست ویراستاران و نویسندگان سعی کرده اند با شروعی جذاب کتاب ها را در توجه برای مطالعه قرار دهند و این گاهی منجر به فریب مخاطبانی می شود که در برخی کتاب ها با روندی مایوس کننده نسبت به شروع داستان مواجه می شوند.
از این رو مولفان این ایده به نظرشان صفحه 112 جایی است که ناشران و نویسندگان ممکن است از آن غفلت کنند و خوب بودن این صفحه ارزیابی موفقی است برای خواندن یک کتاب یا داستان. ارزیابی ای که به ادعای نویسنده ی گاردین آلیسن فلاد لااقل در امتحانش با چند کتاب از کتابخانه اش جواب داده است.
آوای داستان به این رسم! و برای کمی سرگرمی از این به بعد بخشی را با همین عنوان خواهد داشت که به مرورِ جملات آغازین صفحات 112 کتاب ها می پردازد و البته برای کتاب های کم حجم تر فاقد صفحه 112 مضربی نیم بخشی! را در نظر خواهد گرفت. باشد که جملات صفحه 112 ما را به یاد کتاب هاشان بیندازد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

فالدوم


" بازار مکاره

راهی که به شهر فالدوم می رفت مسافتی دراز از زمینی پست و بلند می گذشت، گاه از کنار جنگلی یا چراگاهی پهناور و سرسبز و گاه از میان کشتزارها و باغ های میوه. دریا بسیار دور بود و دیده نمی شد و پنداشتی در دنیا جز تپه ها و هامون های کوچک و زیبا و سبزه زار و جنگل و کشتزار و باغ های میوه چیزی نیست. سرزمینی بود که میوه و هیمه در آن فراوان بود و شیر و گوشت و سیب و گردو تا بخواهی! ... "


فالدوم / خواب نی لبک / هرمان هسه / سروش حبیبی / نشر ماهی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

این پست را اینگونه عریان دوست دارم | سه


.. و در ضمن آن جا بود که به طور غریزی به مسئله ی زمان پی بردم. پی بردم که زمان چگونه بر ما پنجه می افکند. زمانی که کودکی، ساعت ها، طولانی هستند. روزها طولانی هستند. یک سال تمامی ندارد، قرن ها طول می کشد. حتی بیش از قرن ها ... احساس می کردم که زمان طولانی و پر است. در این پُری احساس خوشبختی می کردم. در پری طبیعت. حس می کردم من: ایستا هستم و بی حرکت و در مرکز. ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

آب و هوای سانفرانسیسکو


" عصر بود و هوا ابری بود و یک قصاب ایتالیایی داشت نیم کیلو گوشت می فروخت به یک پیرزن خیلی پیر، اما به عقل جن هم نمی رسد که نیم کیلو گوشت به چه درد همچو پیرزنی ممکن است بخورد. ... "


آب و هوای سانفرانسیسکو / اتوبوس پیر و داستان های دیگر / ریچارد براتیگان / علیرضا طاهری عراقی / نشر مرکز


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

اما سونس

" 14 ژانویه 1922 اما سونس، در بازگشت از کارخانۀ پارچه بافی تاربوچ و لوونتهال در انتهای دالان، نامه ای پیدا کرد که در برزیل تاریخ خورده بود و او را از مرگ پدرش مطلع می کرد. در نگاه اول تمبر و پاکت نامه او را فریب داد؛ بعد خط ناشناس نگرانش کرد. ... "


اما سونس / / کتابخانۀ بابل و 23 داستان دیگر / خورخه لوئیس بورخس / کاوه سید حسینی / نشر نیلوفر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

روستا زاده و دختر شهری

" کودکی از روستای «بدیرلی» سر برآورده؛ شهرتی در ییلاق و دشتستان دست و پا کرد. خیلی عاقل و تیزهوش بود. تا در زمینه ریاضیات از او پرسیده می شد، مثل آیینه و دوربین بلافاصله پاسخ می داد... همه جا صحبت از او بود. ... "


روستا زاده و دختر شهری / مورچۀ عاشق / فقیر بایکورت / شهرام دشتی / ن‍ش‍ر ش‍ی‍خ‌ ص‍ف‍ی‌ال‍دی‍ن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

شرح حال تادئو ایسیدورو کروس

" ششم فوریه سال 1829 چریک هایی که دیگر از دست لاوال به ستوه آمده بودند و از جنوب راه افتاده بودند تا به لشکر لوپس بپیوندند، در یک گاوداری که نامش را نمی دانستند، در سه چهار فرسنگی پرگامینو، توقف کردند. ... "


شرح حال تادئو ایسیدورو کروس / کتابخانۀ بابل و 23 داستان دیگر / خورخه لوئیس بورخس / کاوه سید حسینی / نشر نیلوفر



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

عشق سال های سبز

" به یاد دارم که هوا گرم بود و راه خاک آلود و غبار از شکاف های کف اتوبوس بالا می زد و پیش پای من زنبیل خوراک جا بر پاهای او تنگ کرده بود و من آن را آهسته کنار می سراندم تا جا بر پاهای او تنگ تر شود. ما با خواهران و برادرانمان، و با مادر دوستم و با عمه او که پهلوی من نشسته بود به باغ می رفتیم، و من دلم می خواست عاشق خواهر کوچکش شوم اما دوست من که می گفتند خواهرش عاشق من شده است عاشق او شده بود و من نمی دانستم چه کنم چون یک خواهر من می خواست من عاشق آن خواهر کوچک که دوستم عاشقش بود شوم چون خودش عاشق آن دوست من بود و خواهر دیگرم می خواست من عاشق آن خواهر کوچک نشوم چون در درس و ورزش مدرسه حریف هم بودند.

و راز آشکار اما چشم پوشی شده این شبکه را ثباتی نبود ...  "


عشق سال های سبز / جوی و دیوار و تشنه / ابراهیم گلستان / نشر روزن


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا