" این یک داستان همیشگی است که من مرتب برای دخترم که چهار ساله است تعریف می کنم. ..."
یک روز بعد از ظهر، سال 1939 / اتوبوس پیر و داستان های دیگر / ریچارد براتیگان / علیرضا طاهری عراقی / نشر مرکز
" این یک داستان همیشگی است که من مرتب برای دخترم که چهار ساله است تعریف می کنم. ..."
یک روز بعد از ظهر، سال 1939 / اتوبوس پیر و داستان های دیگر / ریچارد براتیگان / علیرضا طاهری عراقی / نشر مرکز
" تازه زنگ تفریح را زده بودند و معلم ها، یک یک، از میان هیاهوی بچه هایی که با سر و صدا توی حیاط مدرسه ریخته بودند، و دوان دوان به طرف منبع آب هجوم آورده بودند، فرار می کردند و به طرف دفتر پناه می آوردند. ... "
" ساعت دیواری ظهر را اعلام کرد. سرگرد شچلکولوبف، مالک هزار جریب زمین زراعتی و یک همسر جوان، کلۀ نیمه طاس خود را از زیر شمد چیتی درآورد و بلند بلند ناسزا گفت. ... "
یک دست و دو هندوانه / مجموعۀ آثار چخوف جلد اول / داستان های کوتاه 1 / آنتون چخوف / سروژ استپانیان / نشر توس
" خانم نزهت الدوله گر چه تا به حال سه تا شوهر کرده و شش بار زاییده و دو تا از دخترهایش هم به خانۀ داماد فرستاده شده اند و حالا دیگر برای خودش مادربزرگ شده است، باز هم عقیده دارد که پیری و جوانی دست خود آدم است. ... "
" بعضی وقت ها زندگی آدم فقط به قهوه بند است و همۀ صمیمیتی که با یک فنجان قهوه به دست می آید. ..."
قهوه / اتوبوس پیر و داستان های دیگر / ریچارد براتیگان / علیرضا طاهری عراقی / نشر مرکز
" دود همۀ حیاط را گرفته بود و جنجال و بیا برو بیش از همه سال بود. ... "
" قرار بود همه اش یک سوم یک سوم انجام شود. من 1/3 بابت ماشین کردن رمان بگیرم، زن 1/3 بابت ویرایشش بگیرد و مرد 1/3 بابت نوشتنش بگیرد. ..."
1/3، 1/3، 1/3 / اتوبوس پیر و داستان های دیگر / ریچارد براتیگان / علیرضا طاهری عراقی / نشر مرکز
" روز پنجشنبۀ هفتۀ گذشته دوشیزه پو دزاتیلکینا در خانۀ والدین محترم خود با نازاریف کارمند رتبۀ 14 اداری نامزد شد. ..."
پیش از ازدواج / مجموعۀ آثار چخوف جلد اول / داستان های کوتاه 1 / آنتون چخوف / سروژ استپانیان / نشر توس
" آه، جادوگر سال 1939 بندر تاکومای واشنگتن، کجایی که حالا من دارم مثل تو می شوم؟ آن قدیم و ندیم ها تن من اندازه یک بچه جا می گرفت و درها آن قدر معنادار بودند که انگار آدم اند. ..."
فیلم خبری کاتِن متِر 1692 / اتوبوس پیر و داستان های دیگر / ریچارد براتیگان / علیرضا طاهری عراقی / نشر مرکز
" حرف هایی است که همه را به ساده ترین و روشن ترین روشی که می توانم، آورده ام: اسمم، اول از همه، "بادی گلس" است و در بسیاری از سال های خوب زندگی ام - به احتمال خیلی زیاد، تمام این چهل و شش سال - احساس کرده ام که برای تاباندن نوری بر زندگی و دوران کوتاه و تاریک و روشن برادر بزرگ ترم، " سیمور گلس "، که مرده ( بر اثر خودکشی برای تمام کردن زندگی اش در 1948، وقتی سی و یک ساله بود) یک جورهایی خودم را خیلی خوب آماده کرده ام و هر از گاهی واقعا سر در آورده ام که قرار است چه طور این کار را بکنم. ..."
شانزدهم هپ ورث، 1924 / جی. دی. سلینجر / علی شیعه علی / نشر سبزان