و این داستان عاشقانه‎ی من است ...

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هرمان هسه» ثبت شده است

فالدوم


" بازار مکاره

راهی که به شهر فالدوم می رفت مسافتی دراز از زمینی پست و بلند می گذشت، گاه از کنار جنگلی یا چراگاهی پهناور و سرسبز و گاه از میان کشتزارها و باغ های میوه. دریا بسیار دور بود و دیده نمی شد و پنداشتی در دنیا جز تپه ها و هامون های کوچک و زیبا و سبزه زار و جنگل و کشتزار و باغ های میوه چیزی نیست. سرزمینی بود که میوه و هیمه در آن فراوان بود و شیر و گوشت و سیب و گردو تا بخواهی! ... "


فالدوم / خواب نی لبک / هرمان هسه / سروش حبیبی / نشر ماهی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

خواب نی لبک

" پدرم نی لبک ظریف از عاج تراشیده ای به من داد و گفت: «بیا بگیر و چون در مرزهای دور با ترانه های خود در دل مردم شادی انگیختی، پدر پیرت را به یاد آور. وقت آن رسیده است که به سیر آفاق بروی و چیزی بیاموزی. ...» "


خواب نی لبک / خواب نی لبک / هرمان هسه / سروش حبیبی / نشر ماهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

خبری عجیب از ستاره ای دیگر

" در یکی از نواحی جنوبی کره‌‌‎‎ی زیبای ما مصیبتی هولناک روی داده بود. زمین لرزه ای همراه با طوفان و سیل های هولناک سه دهکده ی بزرگ را ویران ساخته و به همه ی باغ ها و کشتزارها و جنگل های آن آسیب رسانده بود. ... "


خبری عجیب از ستاره ای دیگر / خواب نی لبک / هرمان هسه / سروش حبیبی / نشر ماهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

رویای زیبا

" وقتی دانش آموز مارتین هابرلاند در هفده سالگی به عارضه ی سینه پهلو جان سپرد، همه با دریغ از او و ذوق سرشار و هنرهای بسیارش هر گونه سخن می گفتند و او را سخت ناکام می شمردند، زیرا از هنر هایش در راه کامیابی سودی نجسته و بهره ی مالی نبرده، از دنیا رفته بود. ... "


رویای زیبا / خواب نی لبک / هرمان هسه / سروش حبیبی / نشر ماهی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

جنگلی

" آدم ها ابتدا، پیش از آن که بر سطح زمین پراکنده شوند، در جنگل به سر می بردند. آن ها از همه چیز هراسان بودند و تنگاتنگ در تاریکی جنگل وحشی استوایی زندگی می کردند و پیوسته با خویشاوندان خود که بوزینگان باشند در ستیز بودند و جنگل تنها خدایی بود که بر هستی و کار و بارشان حاکم بود. "


جنگلی / خواب نی لبک / هرمان هسه / سروش حبیبی / نشر ماهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

بازی سایه ها

" جبهه ی فراخ قصر سنگی روشن بود، با پنجره های بزرگش که رو به شط راین باز می شدند و رو به باتلاق کرانه ی آن و در فاصله ای دورتر بر گستره ی روشن و باد خیز آب و نیزار و چراگاه، و دورتر از آن ها کوه های کبود جنگل پوش بر افق خطی می کشیدند که ابرها خم ظریف آن را دنبال می کردند و فقط وقتی باد گرم فون می وزید، قصرها و روستاخانه های دامن آن ها پیدا می شدند که کوچک می نمودند و به سفیدی می درخشیدند. ..."


بازی سایه ها / خواب نی لبک / هرمان هسه / سروش حبیبی / نشر ماهی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
هانتا

شاعر

" می گویند هان فوک، شاعر چینی، در جوانی از شوقی شگفت بی قرار بود، و می خواست همه چیز را بیاموزد و در هر آن چه با هنر شاعری مربوط است به کمال دست یابد. ... "


شاعر / خواب نی لبک / هرمان هسه / سروش حبیبی / نشر ماهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

آوگوستوس

" در کوچه موست آکر زن جوانی خانه داشت که شوهرش را کمی بعد از ازدواج به مصیبتی از دست داده بود و اکنون بی چیز و بی کس در اتاق کوچک خانه خود نشسته، زادن فرزندش را انتظار می کشید که پدری نمی داشت. ..."


آوگوستوس / خواب نی لبک / هرمان هسه / سروش حبیبی / نشر ماهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

پرنده

" پرنده در گذشته جایی در حوالی مونتاگس دورف بود. نه پر و بال چندان رنگینی داشت نه آواز فوق العاده خوشی، بیش از اندازه درشت و قوی جثه هم نبود. ..."


پرنده / خوابِ نی لبک / هرمان هسه / سروش حبیبی / نشر ماهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

نقاش

" نقاشی بود آلبرت نام، که در جوانی نمی توانست توفیقی را که آرزو داشت از طریق تابلوهایی که می کشید به دست آورد و به یاری آن ها در دل مردم راه یابد. ..."


نقاش / خواب نی لبک / هرمان هسه / سروش حبیبی / نشر ماهی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
هانتا