" جبهه ی فراخ قصر سنگی روشن بود، با پنجره های بزرگش که رو به شط راین باز می شدند و رو به باتلاق کرانه ی آن و در فاصله ای دورتر بر گستره ی روشن و باد خیز آب و نیزار و چراگاه، و دورتر از آن ها کوه های کبود جنگل پوش بر افق خطی می کشیدند که ابرها خم ظریف آن را دنبال می کردند و فقط وقتی باد گرم فون می وزید، قصرها و روستاخانه های دامن آن ها پیدا می شدند که کوچک می نمودند و به سفیدی می درخشیدند. ..."


بازی سایه ها / خواب نی لبک / هرمان هسه / سروش حبیبی / نشر ماهی