و این داستان عاشقانه‎ی من است ...

۱۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

این پست را اینگونه عریان دوست دارم | یک


  خواب دیدم که خواب مرا می بیند. ...


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
هانتا

مسلول

" از در باغ آسایشگاه که پا به درون گذاشتم هنوز اثری از ترس و وحشت پیشین را با خود داشتم. ... "


مسلول / ک. زن زیادی / جلال آل احمد / نشر رواق
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

آقای رئیس جمهور، سفر به خیر

" در آن پارک دور افتاده، زیر برگ های زرد، روی نیمکتی چوبی نشسته بود و دست ها را به سر نقره ای عصا تکیه داده و به قوهای گردآلود روی دریاچه خیره مانده و به مرگ فکر می کرد. ..."


آقای رئیس جمهور، سفر به خیر / دوازده داستان سرگردان / گابریل گارسیا مارکز / بهمن فرزانه / نشر ققنوس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

مشکلات پیچیدۀ بانکی

" حالا من یک حساب بانکی دارم، چون که دیگر هم از چال کردن پول هایم در حیاط خلوت خسته شده بودم و هم این که ماجرای دیگری اتفاق افتاد. چند سال پیش داشتم یک خرده پول چال می کردم که یک اسکلت آدم پیدا کردم. ..."


مشکلات پیچیده بانکی / اتوبوس پیر و داستان های دیگر / ریچارد براتیگان / علیرضا طاهری عراقی / نشر مرکز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

جنگلی

" آدم ها ابتدا، پیش از آن که بر سطح زمین پراکنده شوند، در جنگل به سر می بردند. آن ها از همه چیز هراسان بودند و تنگاتنگ در تاریکی جنگل وحشی استوایی زندگی می کردند و پیوسته با خویشاوندان خود که بوزینگان باشند در ستیز بودند و جنگل تنها خدایی بود که بر هستی و کار و بارشان حاکم بود. "


جنگلی / خواب نی لبک / هرمان هسه / سروش حبیبی / نشر ماهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

جا پا

" هوا سرد بود. و من در انتظار اتوبوس، روی برف های خیابان قدم می زدم و زیر پالتویم می لرزیدم. دو روز بود برف می بارید و چشم من هرگز اینقدر از روشنی زنندۀ برف آزار ندیده بود که آن روز دیده بود. ... "


جا پا / ک. زن زیادی / جلال آل احمد / نشر رواق
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
هانتا

المیرا

" انگار باز توی خواب یک شاهزادۀ جوان آمریکایی که اردک شکار می کند، برگشته ام به المیرا و حالا دوباره ایستاده ام روی پل رودخانۀ لانگ تام. ..."


المیرا / اتوبوس پیر و داستان های دیگر / ریچارد براتیگان / علیرضا طاهری عراقی / نشر مرکز

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
هانتا

قاتلان لبخند می گریند ..

گاهی گمان می کنم در دوره ای مضحک از تاریخ، بر روی سنی اجباری، شاهد رقت انگیزترین نمایش کمدی دورانم ...
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
هانتا

امریکا

" کارل روسمن شانزده ساله را پدر و مادر بی چیزش به امریکا فرستاده بودند، زیرا زنی خدمتکار از راه به درش کرده و از او باردار شده بود. ..."


امریکا / فرانتس کافکا / علی اصغر حداد / نشر ماهی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
هانتا

دزد زده

" نفهمیدم از چه صدایی بیدار شدم. ولی لابد از صدای آن ها بود. ... "


دزد زده / ک. زن زیادی / جلال آل احمد / نشر رواق
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
هانتا