نمی دانم نوعی بی خیالی بود یا شاید شکلی از سر به هوایی در تعریف شخصی اش. نمی دانم نوعی بی خیالی است یا شکلی از سر به هوایی در تعریف خود ساخته اش. میل وافر به تجربه کردن؛ هر چیز و هر چیز و هر چیز. هر چیز که نو باشد و عاری از "تکرار" . هر چند بسیاری را آگاهانه کنار می گذاشتم و می گذارم ولی این محرک قوی تری برای یافتن جایگزین های منطبق بر اصول و روحیاتم بود و بوده. تا به حال به گمانم بسیاری شده اند که برخی شان از شدت ناب بودن هرگز اجازه نخواهند یافت به -تنزل- اشتراک وصف شوند. ولی برخی شان را نیز توصیف و ترغیب اثری جاودانه می بخشدشان.


توصیه، اگر نزدیک به زمانی نیستید که آفریده ای انسانی را در نزدیکی هایتان شاهد باشید، هر چه زودتر خود را به طریقی به آن جا که -غار زایش آدمیان- نامید توان برسانید، نوزادی تازه و تازه و تازه تولد یافته را نزدیک شوید و شانس اولین چشم در چشم تاریخ او و بی شمار تاریخ خودتان را تجربه کنید. پشت آن اولین نگاه پلک کنار رفته ی جهان تازه بین را، با آن پرده ی مبهم و مه آلود و نگران را، شگفت زده نگاه کنید. پشت آن چشمان باز به ظاهر بسته را گویی حرف هایی است که تنها در لحظه ای ناپدید می شوند. هم برای او و هم برای ما.