و این داستان عاشقانه‎ی من است ...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیمان خاکسار» ثبت شده است

اتحادیه‎ی ابلهان

 

وقتی نابغه‌ای حقیقی در دنیا پیدا می‌شود میتوانید او را از این نشانه بشناسید؛ تمام ابلهان علیهش متحد می‌شوند.

 

مقدمه‌ی مترجم

 

یک

یک کلاه شکاری سبزرنگ سری را که بیشتر به یک بادکنک حجیم شباهت داشت،می‌فشرد. روگوشی‌های سبز پر بود از گوش‌هایی بزرگ و موهایی اصلاح نشده و کرکِ زبری که در گوش‌ها رشد کرده بود و از هر دو طرف زده بود بیرون، درست مثل ماشینی که راهنمای چپ و راستش همزمان چشمک می‌زد، چین گوشه‌ی لب‌هایش پر بود از نارضایتی و خرده‌چیبس. زیر سایه‌ی آفتاب‌گیرِ سبز کلاه، چشمان متکبرِ زرد و آبی ایگنیشس جی. رایلی خیره شده بودند به مردمی که زیر ساعت فروشگاه دی. اچ. هولمز انتظار می‌کشیدند. در میان جمعیت دنبال نشانه‌هایی از بدسلیقگی در لباس پوشیدن می‌گشت. ...

 

اتحادیه‌ی ابلهان | جان کندی تول | پیمان خاکسار | نشر چشمه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

شاگرد قصاب

 

وقتی جوان بودم، بیست یا سی یا چهل سال پیش، توی شهر کوچکی زندگی می کردم که همه به خاطر کاری که با خانم نوجنت کرده بودم دنبالم می گشتند. کنار رودخانه توی سوراخی زیر علف های در هم پیچیده قایم شده بودم. مخفیگاهی که من و جو باهم ساخته بودیم. گفتیم مرگ بر تمام سگ‌هایی که وارد این‌جا شوند. البته به جز خودمان. ...

 

شاگرد قصاب | پاتریک مک‌کیب | پیمان خاکسار | نشر چشمه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا