و این داستان عاشقانه‎ی من است ...

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

شاهزاده و گدا

" در شهر کهن سال لندن، در یکی از روزهای پاییز و در ربع دوم قرن شانزدهم، در خانواده فقیری موسوم به کانتی پسری به جهان آمد که پدر و مادرش خواستار آمدن او نبودند. در همان روز نوزاد انگلیسی دیگری از خانواده ثروتمندی موسوم به تودور پا به عرصه وجود نهاد که پدر و مادرش قلبا خواستار او بودند. ... "


شاهزاده و گدا / مارک تواین / محمد قاضی / انتشارات امیرکبیر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

روستا زاده و دختر شهری

" کودکی از روستای «بدیرلی» سر برآورده؛ شهرتی در ییلاق و دشتستان دست و پا کرد. خیلی عاقل و تیزهوش بود. تا در زمینه ریاضیات از او پرسیده می شد، مثل آیینه و دوربین بلافاصله پاسخ می داد... همه جا صحبت از او بود. ... "


روستا زاده و دختر شهری / مورچۀ عاشق / فقیر بایکورت / شهرام دشتی / ن‍ش‍ر ش‍ی‍خ‌ ص‍ف‍ی‌ال‍دی‍ن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

یک بیت کلمه | بی خبر از خویشم

در بی خبری از تـــو، صــد مرحله من پیشم

تو بی خبر از غـیری، مـن بی خبر از خـویشم


صهبای قمشه ای


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

قلب سگی

" عو - وو - و - و - و - عو - عو - عوو - عوو! آهای، مرا نگاه کنید، من دارم می میرم! باد از شکاف زیر در برای من مرثیه سر می دهد و من هم همراه آن زوزه می کشم. از دست رفتم، نابود شدم! مردک بی همه چیز با آن کلاه کثیفش، همان آشپز غذاخوری عمومی کارمندان شورای مرکزی اقتصاد مردمی، به من آب جوش پاشید و پهلوی چپم را حسابی سوزاند. عجب آشغالی، تازه پرولتاریا هم هست! ... "


قلب سگی / میخاییل بولگاکوف / آبتین گلگار / نشر ماهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

لا به لای سطر ها | زاخاری لینکلن تایلور

... او زنجیر نشان هویتش را از گردنش بیرون آورد و آن را از روی سر من پائین انداخت و گفت: «پس فراموش نمی کنی خیلی خب؟» آن مدال نقره ی مستطیل از روی بلوزم فرو افتاد، درست میان سینه هایم جای گرفت. «زاخاری لینکلن تایلور»، آن جا، بالای قلبم جای گرفت.

آن زنجیر بر گردنم افتاد. ...


زندگی اسرار آمیز زنبورها

The Secret Life Of Bees /  Dakota Fanning

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا