مقدمه ای بر نامه ها
آقای گرامی من ...
« ... نامه شما، پیک خوش خبر نازنین من، همچون صاعقه ای بر سر من فرود آمد. چیزی نمانده بود که گریه ام بگیرد. بسیار درم اثر کرد. طوری که تاثیرش را همین حالا هم در جانم احساس می کنم. واقعا کلامی به نظرم نمی رسد که بتواند احساس مرا بازگو کند. ... »
" غار علی بابا
... سلام و صفا بر تو باد در این صبح سرد سه شنبه ایِ چهاردهِ ژانویه ای. مثل برق گذشت (زمان برای پیرها سریعتر می گذرد!). این را در آن قهوه خانه مالوف (بوفه داخل کتابخانه شهر که دیده ای) می نویسم. در این ساعت فقط بنده هستم و یک خانم و یک آقا و صدای خُرخُر دستگاه قهوه درست کنی که شبیه به خُرخُر گربه هاست (یادشان به خیر). ... "
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.