" این یک داستان همیشگی است که من مرتب برای دخترم که چهار ساله است تعریف می کنم. ..."
یک روز بعد از ظهر، سال 1939 / اتوبوس پیر و داستان های دیگر / ریچارد براتیگان / علیرضا طاهری عراقی / نشر مرکز
" این یک داستان همیشگی است که من مرتب برای دخترم که چهار ساله است تعریف می کنم. ..."
یک روز بعد از ظهر، سال 1939 / اتوبوس پیر و داستان های دیگر / ریچارد براتیگان / علیرضا طاهری عراقی / نشر مرکز
" بعضی وقت ها زندگی آدم فقط به قهوه بند است و همۀ صمیمیتی که با یک فنجان قهوه به دست می آید. ..."
قهوه / اتوبوس پیر و داستان های دیگر / ریچارد براتیگان / علیرضا طاهری عراقی / نشر مرکز
" قرار بود همه اش یک سوم یک سوم انجام شود. من 1/3 بابت ماشین کردن رمان بگیرم، زن 1/3 بابت ویرایشش بگیرد و مرد 1/3 بابت نوشتنش بگیرد. ..."
1/3، 1/3، 1/3 / اتوبوس پیر و داستان های دیگر / ریچارد براتیگان / علیرضا طاهری عراقی / نشر مرکز
" آه، جادوگر سال 1939 بندر تاکومای واشنگتن، کجایی که حالا من دارم مثل تو می شوم؟ آن قدیم و ندیم ها تن من اندازه یک بچه جا می گرفت و درها آن قدر معنادار بودند که انگار آدم اند. ..."
فیلم خبری کاتِن متِر 1692 / اتوبوس پیر و داستان های دیگر / ریچارد براتیگان / علیرضا طاهری عراقی / نشر مرکز
" تمام هفته هوا خوب بود، می شد با کت بیرون آمد و همه امیدوار بودند برای آخر هفتۀ بزرگ - آخر هفتۀ بازی ییل - هم همینطور بماند، ولی شنبه صبح با این که حسابی آفتابی بود، دوباره سرد شده بود و آدم باید پالتو می پوشید. ..."
فرانی و زویی / ج. دی. سلینجر / میلاد زکریا / نشر مرکز
" مادربزرگ من در تاریخ طوفانی آمریکا برای خودش یک پا فانوس دریایی است. توی یکی از شهرستان های کوچک ایالت واشنگتن قاچاق مشروب می کرد. ..."
انتقام چمن / اتوبوس پیر و داستان های دیگر / ریچارد براتیگان / علیرضا طاهری عراقی / نشر مرکز
" صدای ترمز اتوبوس مدرسه آمد. بعد قیژ در فلزی حیاط و صدای دویدن روی راه باریکه ی وسط چمن. ..."
چراغ ها را من خاموش می کنم / زویا پیرزاد / نشر مرکز
" من هم همان کاری را می کنم که همه می کنند، توی سان فرانسیسکو زندگی می کنم. ..."
اتوبوس پیر / ک. اتوبوس پیر و داستان های دیگر / ریچارد براتیگان / علیرصا طاهری عراقی / نشر مرکز