" بعد از بیست و یک سال مارگاریتو دوآرته را دیدم. در یکی از کوچه پس کوچه های محله ی تراستوره در مقابلم ظاهر شد. ابتدا او را خوب نشناختم، کمی به دلیل اسپانیولی دست و پا شکسته اش و کمی هم به خاطر قیافه ی زیبایش که به اهالی رم باستان می ماند. ... "
قدیسه / دوازده داستان سرگردان / گابریل گارسیا مارکز / بهمن فرزانه / نشر ققنوس
" در آن پارک دور افتاده، زیر برگ های زرد، روی نیمکتی چوبی نشسته بود و دست ها را به سر نقره ای عصا تکیه داده و به قوهای گردآلود روی دریاچه خیره مانده و به مرگ فکر می کرد. ..."
آقای رئیس جمهور، سفر به خیر / دوازده داستان سرگردان / گابریل گارسیا مارکز / بهمن فرزانه / نشر ققنوس