و این داستان عاشقانه‎ی من است ...

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

باغ وحش اساطیر


" مقدمه

می گویند یک نفر رفت مغازه پرنده فروشی، خرید کرد و قفس پرنده مربوطه را دست گرفت، آورد خانه، گذاشت توی اتاق پذیرایی و منتظر نشست تا پرنده ای که خریده هنرنمایی کند و برایش حرف بزند. هر چه صاحب پرنده نگاه کرد، پرنده هم نگاهش کرد. هر چه بیشتر منتظر ماند، هیچ صدایی از پرنده نشنید. یک روز، دو شب، یک هفته، دو ماه همین طور به قفس و محتویاتش زل زده بود تا دست آخر پرنده به زبان آمد و گفت:

داداش، باشه، تو بردی، من این دفعه حرف می زنم، ولی ناموسا جغد چه حرفی داره بزنه؟!

این، یک نمونه از جوک‎های جدید است که در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود. حکایتی که نکته اصلی و غافلگیری طنزش، نشناختن صفات حیوانات مختلف است. ...

...

آل

آن ها سه تا بودند. خواهر بزرگتر اسمش بود آل، داداشش چال بود و ته تغاری خانه هم حبه انگور. ... "


باغ وحش اساطیر / احسان رضایی / نشر کتاب قاف


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا

سفرنامه‎ی گالیور


" پدرم ملکی کوچک در ناتینگام شیر داشت. دارای پنج پسر بود و من سومین ایشان بودم. هنگامی که چهارده ساله بودم مرا به دانشگاه کیمبریج فرستاد تا در امانوئل کالج درس بخوانم. من در ان جا سه سال ماندم و با دقت و پشتکار هر چه تمام سرگرم درس خواندن شدم و هر چند از مدرسه مدد معاشی می گرفتم اما خرج تحصیل من بسی بیشتر از دارائی ناچیزمان بود. از این رو به شاگردی نزد آقای جیمز بیتس رفتم. ... "


سفرنامه‎ی گالیور / جاناتان سویفت / منوچهر امیری / انتشارات علمی و فرهنگی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هانتا