" این بانو می گوید این قدر هر روز برو و جلوی ویترین این شیرینی فروشی بایست و به بساط شیرینی ها نگاه کن تا عاقبت یکی از فروشنده ها که طی این مدت حتما متوجه تو شده، دل اش به رحم بیاید و یک دانه نان شیرینی بردارد و بگذارد کف دست تو و بگوید آقا بگیر و برو که دل ما را کباب کردی از بس که با حسرت به این شیرینی ها زل زدی ... "
قنادی آفاق / درخت ارغوان ( نامه هایی از پراگ ) / پرویز دوائی / انتشارات جهان کتاب